loading...
آخرین نبرد
محمد افسر بازدید : 17 شنبه 1393/09/08 نظرات (1)

یمانی یکی از اشخاص مهم در واقعه ی شریف ظهور است که روایات دوران ظهور، او را ستایش کرده اند. در این روایات، پیوسته همراه با نام یمانی، نام شخصیت دیگری ذکر می شود که دشمن سرسخت امام مهدی (عج) است. او دست به جنایت های زیادی می زند و دشمنی زیادی، به ویژه با اهل بیت (علیه السلام) و شیعیان دارد و گفته شده او در پی نبش قبر حضرت فاطمه (س) است. نام او سفیانی است و این اقدامات سفیانی باعث برانگیخته شدن حسّ نفرت مردم از او می شود تا آنجا که مردم هر جنبش و حرکتی را که ضدّ سفیانی باشد، یاری می کنند.
پژوهشگران در مورد شخصیّت یمانی با دو مشکل اصلی رو به رو هستند: 1. کم بودن روایات مربوط به این شخص؛ 2. رمزگونه بودن روایات.
در مورد رمز گونه بودن این روایات، باید گفت که این مسئله در مبحث ملاحم و فتن امری شایع است و این خود علل مختلفی دارد؛ از جمله مسئله ی تقیّه و پوشیده نگاه داشتن حقایق. اهل بیت (علیه السلام) به دلیل حفظ جان و دور ساختن خطرها از یمانی با عدم ذکر نام و صفات متمایز کننده اش، به این نکته توجه داشته اند که مبادا دشمنان با استفاده از آن نشانه ها او را شناسایی و نابود کنند. نام های مختلفی برای یمانی در روایات مختلفی ذکر شده است؛ از جمله قحطانی، المنصور، خلیفه ی یمانی، پادشاه یمانی (الملک الیمانی)، حارث خراسانی، حسنی، هاشمی و صاحب پرچم های سیاه

محمد افسر بازدید : 23 جمعه 1393/09/07 نظرات (0)

«اما هنگامی که عبدالله بمیرد، مردم پس از او [برای انتخاب خلیفه] اتفاق نظر پیدا نمی کنند و این مسئله تا زمان [ظهور] مراد شما، إن شاء الله، پایان نمی پذیرد. پادشاهی سال ها می رود و [زمان پادشاهی] ماه ها و روزها فرامی رسد». ابوبصیر گفت: عرض کردم: آیا این دوران به درازا می انجامد؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «نه، هرگز».
اختلافات پس از مرگ عبدالله تبدیل به درگیری های داخلی برای به دست آوردن قدرت و حکومت می شود و جنگ های داخلی میان فرزندان خانواده های حاکم در می گیرد و آن گونه که در این روایت آمده: «از جمله نشانه های خروج، رویدادی است که میان حرمین اتفاق می افتد». عرض کردم آن رویداد چیست؟ فرمودند: «یک نابودی که میان حرمین خواهد بود و فلانی از فرزندان فلانی، پانزده رهبر و بزرگ را می کشد»؛ یعنی در این میان حکومت حجاز ضعیف می شود و آن فراغ سیاسی و وضعیت امنیتی نا به سامان پیش می آید.
با نبود قدرت و سلطه ی سیاسی و ضعف آن و مشغول شدن مقام ها و سردمداران به درگیری و جنگ برای به چنگ آوردن قدرت و مقام، گروه های ناصبی دشمن اهل بیت (علیهم السلام) فعال می شوند و از اینجاست که مفهوم روایاتی را که درباره ی پریشانی و نا به سامانی که در میان حجاج در «مِنا»، طی مراسم حج آن سال پیش می آید، می فهمیم تا آنجا که به دلیل ادامه ی اختلاف حجازی ها برای به دست آوردن قدرت و مقام «جمره ی عقبه» به خون آغشته می شود.
علاوه بر جو امنیتی حاکم در «حجاز» که با شیعه نیز دشمنی دارد، بسیاری از شیعیان به زندان افکنده می شوند. این حوادث در بیست و پنجم ماه ذی حجه با قتل فرستاده ی امام (علیه السلام) که همان نفس زکیه است، در حرم «مکه» میان «رکن و مقام» پایان می یابد.
مسئله ی بسیار مهم در حجاز در آن دوران (یعنی پیش از ظهور) این است که دیده های مسلمانان به سوی امام مهدی (علیه السلام) است و منتظر ظهور ایشان هستند. در آن زمان این خبر میان مردم منتشر می شود که ایشان در «مدینه ی منوره» سکونت دارند و آغاز حرکتشان از مکه ی مکرمه خواهد بود. در این مدت، امام (علیه السلام) با یاران خویش در مدینه ی منوره و سپس مکه ی مکرمه ارتباط برقرار می کند و نقش رهبری خود را به طور کامل ایفا می کند و در آن شرایط بسیار حساس، بیانات خود را به پیروان و یارانش می رساند و به صورت مستقیم با یارانش در مناطق مختلف اسلامی (پس از ندای آسمانی و خروج سفیانی) ارتباط برقرار می کند و آن پایان غیبت کبرا و آغاز ظهور اصغر است.

محمد افسر بازدید : 19 جمعه 1393/09/07 نظرات (0)

در روایات مربوط به آخرالزمان، سخن از اختلاف در پادشاهی حجاز به میان آمده است. نکته ی بسیار جالب و عجیبی که دیده می شود، این است که در عضر حاضر که اکثریت کشورها، حکومت جمهوری را پذیرفته اند و حتی تعدادی از کشورهای عربی، همچون «عراق»، «سوریه»، «مصر»، «الجزایر» و... نیز صاحب حکومت جمهوری شده اند، کماکان کشور «عربستان» توسط حکومت پادشاهی اداره می شود و این نکته از نظر انطباق با روایات، بسیار مهم و قابل توجه است؛ زیرا در روایات مربوط به ظهور، به این نکته به کرات اشاره شده که حکومت «حجاز» در عصر ظهور، در دست خاندان بنی فلان یا آل فلان است. (1)
از آنجا که در روایات، سخن از یک خاندان شده است (آل فلان یا بنی فلان)، می توان دریافت که حکومت حجاز در عصر ظهور، قاعدتاً باید پادشاهی باشد تا افراد مختلفی که همگی به یک خاندان تعلق دارند، در رأس حکومت قرار گیرند؛ زیرا احتمال اینکه در یک حکومت جمهوری، افراد متعددی از یک خاندان بتوانند رئیس جمهور شوند، بسیار بعید است. (توجه کنید که گفتیم چند نفر، نه 2 نفر از یک خاندان؛ زیرا گه گاه دیده شده است که یک پدر و یک پسر توانسته اند رئیس جمهور یک کشور شوند؛ مثل بوس پدر و بوش پسر که به ریاست جمهوری رسیدند، یا در «سوریه» که حافظ اشد و بشار اسد، رئیس جمهور گشته اند، اما در هر صورت تا به حال دیده نشده است که افراد متعددی از یک خاندان رئیس جمهور شوند.»
همان گونه که ذکر شد، در تعدادی از روایات، سخن از بنی فلان یا آل فلان به میان آمده است. به این روایت توجه کنید: از ابوبصیر نقل شده است که گفت:

خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: ابوجعفر (امام باقر (علیه السلام)) می فرمود: قائم آل محمّد (عج الله تعالی فرجه الشریف) دو غیبت دارد که یکی طولانی تر از دیگری است. فرمودند: «آری. این امر تحق نیابد مگر آنکه در خاندان فلان اختلاف به وجود آید و حلقه تنگ شود و سفیانی ظهور کند و بلا سخت گردد و مرگ و کشتار، مردم را فراگیرد و آنان به حرم خدا و پیامبرش پناهنده شوند.» (2)

روایت دیگری را نیز بَزَنطی از حضرت رضا (علیه السلام) روایت می کند که فرمودند:

«از جمله نشانه های فرج، حادثه ای است که بین دو حرم مکه و مدینه رخ دهد.» پرسیدم آن حادثه چیست؟ فرمودند: «تعصّب قبیله ای بین حرم به وجود آید و فلانی از خاندان فلان، رئیس قبیله را به قتل رساند.» (3)

در روایت های ذکر شده، ملاحظه فرمودید که از آخرین خاندان پادشاهی «حجاز»، با عنوان بنی فلان یا آل فلان نام برده شده است.
یکی از دلایلی که ائمه ی اطهار (علیهم السلام) عبارت بنی فلان یا آل فلان را برای آخرین خاندان پادشاهی «عربستان» برگزیده اند و صریحاض به نام دقیق این خاندان اشاره نکرده اند، می تواند این مسئله باشد که ذکر نام صریح این خاندان، موجب می شده است تا خاندان های پادشاهی که در عربستان حکومت کرده اند، هیچ کدام نام ذکر شده در روایات را بر خود ننهند؛ زیرا قاعدتاً هیچ خاندانی دوست ندارد که نامش، هم نام آخرین خاندان پادشاهی حجاز باشد که در روایت های ذکر شده از معصومان (علیهم السلام) آمده است؛ زیرا در صورت همنام بودن نام این خاندان ها با آخرین پادشاهی عربستان در روایات، موجب عکس العمل شیعیان می شد.
با این حال، درباره ی آخرین خاندان پادشاهی حجاز، روایات ذکر شده از معصومین (علیهم السلام)، تنها به ذکر عبارت بنی فلان اکتفا نکرده و مختصات دقیق تری از آخرین پادشاه مقتدر عربستان را هم ارائه کرده اند. به طوری که برخی از روایات، نام آخرین پادشاه عربستان را عبدالله عنوان کرده اند. روایت زیر از آن جمله است:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم.»

سپس فرمودند:

«وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج الله تعالی فرجه الشریف) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود.»
راوی می گوید: سؤال کردم: آیا این ماجرا به طول می انجامد؟ فرمودند: «هرگز». (4)

همان گونه که ملاحظه فرمودید، در این روایت از پادشاهی به نام عبدالله نام می برد که مرگ او در ایام نزدیک به ظهور اتفاق می افتد. نکته ی مهم اینکه، اولین عبارت این روایت، حالت شرطی داشته و مرگ عبدالله را پیش زمینه ی ظهور حضرت قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می کند:

«... هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) را برای او تضمین می کنم...»

همچنین ادامه ی روایت بیان می دارد که بعد از مرگ عبدالله، اختلافات زیادی بر سر به دست گیری قدرت پدید می آید و این مسئله تا ظهور حضرت قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) ادامه می یابد. با توجه به این مطالب، به وضوح می توان دریافت که عبدالله حاکم «حجاز» است و مرگ او منجر به اختلافات داخلی در حکومت حجاز شده و ضعف و اختلافات داخلی در حکومت فاسد حجاز، زمینه را برای ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) و به دست گیری حکومت حجاز توسط ایشان و سپس بسط این حکومت به کل دنیا مهیا می نماید.

پی نوشت ها :

1. عصر ظهور، مترجم: مهدی حقّی، صص 219، 220 و 221.
2. بحارالأنوار، ج 52، ص 157؛ عصر ظهور، صص 268.
3. بحارالأنوار، ج 52، ص 210؛ عصر ظهور، صص 267 و 268.
4. بحارالأنوار، ج 52، ص 210؛ عصر ظهور، ص 266.

محمد افسر بازدید : 22 چهارشنبه 1393/09/05 نظرات (2)

منطقه «شام» از دیرباز به عنوان یکی از حوزه های مهمّ تمدن بشری مطرح بوده است و پیشینه تاریخی گسترده ای دارد. در گذشته بلاد شام مناطق مختلفی چون «سوریه»، «لبنان»، «اردن»، «فلسطین» و بخش هایی از «ترکیه» را شامل می شده است و به همین دلیل هر زمان که در روایات از شام سخن به میان می آید، می تواند به هریک از سرزمین های یاد شده، قابل انطباق باشد.

لطفاً در آغاز، اشاره ای به وجه تسمیه شام و پیشینه تاریخی آن داشته باشید.

خلیل، پیشتاز اهل لغت، درباره معنای واژه شام چنین گفته است:
«شَأْم» از ریشه «شُؤْم» به معنی ضدّ میمنت است. (1)
ابن فارس، قهرمان ریشه یابی لغات نیز در این باره می گوید:
«شَأْم» به معنای طرف چپ است و چون این سرزمین در طرف چپ قبله قرار دارد، به آن شام گفته می شود. (2)
برای نامگذاری شام به این نام، یاقوت حموی چند وجه بیان کرده است:
1. منسوب به سام؛ چون نخستین کسی که در آن سکونت کرد، سام بن نوح بود، که به هنگام تعریب، سین به شین تبدیل شد.
2. از شُؤْمی، برخلاف یُمنی، به معنای سمت چپ؛ چون تیره ای از کنعان بن نوح به هنگام جدا شدن، به طرف چپ مسیر خود حرکت و در این منطقه سکونت کردند؛
3. از شَؤْمی، از ریشه مَشْأَمَت‌ برخلاف مَیْمَنت؛
4. از شامَه، به معنای خال، به جهت کثرت قُرا و قصبات و نزدیک بودن آنها به یکدیگر به «شامات» شهرت یافت. (3)
اگر نخستین ساکن شام، سام بن نوح باشد، پیشینه آن به حدود طوفان نوح برمی گردد، چون سام 600 سال عمر کرده و 150سال پس از حضرت نوح (علیه السلام) درگذشته است (4) و اگر نخستین ساکنان آن از تیره کنعان بن نوح باشد، پیشینه آن به عهد حضرت نوح (علیه السلام) می رسد، زیرا کنعان در هنگامه طوفان غرق شد. (5)
به هر تقدیر پیشینه شام به حدود طوفان نوح می رسد.
از 2500 سال قبل از میلاد، کنعانی ها در این منطقه سکونت کردند و تمدّن فینیقی ها را از خود به یادگار نهادند. (6)
پس از سیطره آشوریان بر این منطقه، عنوان «سوریه» بر قسمتی از این سرزمین در قرن پنجم پیش از میلاد اطلاق گردید. (7)

منطقه «شام» در حال حاضر شامل چه مناطق و سرزمین هایی می شود؟

بلاد شام سرزمین وسیع و پهناوری است که از شمال به «آسیای صغیر»، از غرب به «دریای مدیترانه»، از شرق به «صحرا و نهر فرات» و از جنوب به بلاد عربی محدود است و مساحت آن به یکصد هزار کیلومتر مربع می رسد. (8)
بلاد شام، در طول قرون و اعصار، اطلاقات مختلفی داشته است. امروزه تعبیر بلاد شام شامل: «سوریه»، «لبنان»، «اردن»، «فلسطین» و بخشی از سرزمین «ترکیه»، چون: «اسکندرون»، «مرعش» و «عین تاب» می باشد. (9)

چه ادیان و مذاهبی از دیرباز در شام وجود داشته اند؟

پیش از میلاد، ساکنان اصلی «شام» را یهودیان تشکیل می دادند. پس از ظهور مسیحیت، آیین مسیحیت در این منطقه رواج یافت. در حال حاضر نیز در حدود 15% ساکنان شام را مسیحیان تشکیل می دهند. (10)
با آغاز حکومت معاویه در «دمشق» به عنوان والی، سپس به عنوان خلیفه، یک گرایش اموی در شام رواج یافت. جز اینکه با تبعید ابوذر به شام یک گرایش علوی ریشه دار در منطقه ایجاد شد. به همین دلیل مناطق «لبنان» در تاریخ به عنوان «بلاد متأوّله»، یعنی سرزمین دوستان و موالیان اهل بیت (علیهم السلام) نامیده شد. (11)
وجود اماکن زیارتی، چون: «حرم مطهّر حضرت زینب (سلام الله علیها)»، «حضرت رقیّه (سلام الله علیها)»، «رأس الحسین (علیه السلام)»، «مرقد بلال حبشی»، «مرقد عمار یاسر»، «مرقد اویس قرنی»، «مرقد جعفر طیّار»، «مشهد نقطه»، «جبل جوشن» و... موجب ادامه و گسترش عشق به اهل بیت (علیهم السلام) در این سرزمین گردیده است.
25 سال پیش از بعثت به هنگام تشریف فرمایی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در معیّت حضرت ابوطالب (علیه السلام) به «دمشق»، بُحیرا، راهب فرزانه بُصری، آن حضرت را شناسایی و به حضرت ابوطالب (علیه السلام) توصیه کرد که آن حضرت را به «حجاز» بازگرداند؛ زیرا احتمال دارد که از ناحیه یهود شام خطراتی متوجه آن حضرت شود. (12)
پانزده سال قبل از بعثت نیز راهب دیگری به نام نسطور آن حضرت (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در «شام» شناسایی و دلایل نبوت آن حضرت را به صراحت به میسره، کارگزار خدیجه (سلام الله علیها) بیان می کنند. (13)
در همین سفر راهبِ دیگری به نام مثرم بن دعیب با دیدن سیمای ملکوتی حضرت ابوطالب (علیه السلام) نوید ولادت و خبر ولایت مولای متقیّان (علیه السلام) را در آینده نزدیک به او داد. (14)
از بررسی گزارش های یاد شده به این نتیجه می رسیم که راهبان فاضل و فرهیخته ای در آن زمان، در «شام» زندگی می کردند که بر اساس تعالیم «تورات» و «انجیل» طلوع خورشید اسلام و میلاد مسعود مولود «کعبه» را انتظار می کشیده اند.

در برخی منابع تاریخی و روایی اهل سنّت، توصیف های عجیب و غریبی درباره شام و اهالی آن وارد شده است، این توصیف ها تا چه حد درست است؟

یک عامل نفوذی یهود در میان مسلمانان، به نام کعب بن ماتع حمیری که بعدها به کعب الاحبار شهرت یافت، به هنگام فتح «بیت المقدّس» تظاهر به اسلام کرد و همراه خلیفه به «مدینه» آمد و مشاور اصلی خلیفه شد.
او هرچه می خواست، به عنوان اینکه در «تورات» یافته است، بیان می کرد و چون مورد اعتماد خلیفه بود، همگان به او استناد می کردند.
بخاری از طریق زهری نقل کرده که:
کعب الاحبار از راستگوترین محدّثانی است که از کتب آسمانی حدیث می گوید. (15)
معاویه می گوید:
کعب، علم وافر چون درخت میوه تناور داشت و ما از شیفتگان او بودیم و در حقّ او افراط می کردیم. (16)
کعب الاحبار نیز شیفته معاویه بود، آن قدر از او در نزد خلیفه ستایش کرد که خلیفه او را به عنوان والی، روانه شام کرد. معاویه که گاهی برای جعل یک حدیث تا چهارصد هزار درهم اجرت می داد، بیت المال مسلمانان را در اختیار کعب الاحبار قرار داد. او نیز هزاران حدیث در فضیلت شام و شامیان جعل کرد که در همه کتب حدیثی جای گرفت.

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 1,793